چرا ترک کردن یک شغل بد خیلی سخت است؟

اگر تا به حال در موقعیت کاری ناسالم قرار گرفته باشید، احتمالاً می‌دانید که ترک کردن آن چقدر می‌تواند سخت باشد. سرزنش کردن خودتان به خاطر اینکه چرا اینقدر در یک موقعیت آسیب‌زا ماندید کمکی نمی‌کند. اما یادگیری از هر تجربه به شما این قدرت را می‌دهد که انتخاب‌های شغلی خود را داشته باشید و اگر دوباره در موقعیتی مشابه قرار گرفتید، زودتر آن را ترک کنید. نویسنده چهار دلیل رایج را ارائه می‌کند که چرا ترک یک شغل بد دشوار است و استراتژی‌هایی برای این که در خصوص هر یک چه باید کرد ارائه می‌کند

چرا ترک کردن یک شغل بد خیلی سخت است؟

آیا تا به حال در وضعیت شغلی بدی بوده‌اید که با وجود این نتوانید خود را مجبور به ترک آن کنید؟ تقریباً هر کارمندی در مورد آسیب‌هایی که در محل کار تجربه کرده است با مشاوران صحبت می‌کند، خواه این یک مدیر بدون حمایت یا عمداً ظالم باشد، شرکتی  باشد که سیاست‌هایی را اجرا می‌کند که برای کارمندان نامطلوب است، اخراج‌های مداوم که استرس و اضطراب ایجاد می‌کند، یا سیاست‌هایی که باعث بی‌ارزش شدن کارکنان شده است.

با این حال، برخی سال‌ها ماندند، حتی اگر می‌دانستند محیط کارشان سالم نیست. در اینجا چهار دلیل برای چرایی سخت بودن ترک یک شغل ارائه می‌شود و اینکه در مورد آن‌ها چه باید کرد.

وفاداری به «خانواده کاری»

کار در یک شرکت برای مدت طولانی می‌تواند باعث ایجاد حس وفاداری به سازمان و اعضای تیم شود. بئاتریس (نام واقعی او نیست)، بیش از 15 سال در یک شرکت حقوقی کار کرد و انتظار داشت که سهامدار شود. اما او فهمید که از شراکت کنار گذاشته شده است. «تمام امیدها از بین رفت و این هرگز شرکت من نخواهد بود. من زندگی‌ام را به این افراد داده‌ام و آنها برای من ارزشی قائل نبودند. باید تصمیم می‌گرفتم، آیا می‌خواستم از نو شروع کنم و سعی کنم در جای دیگری سهامدار شوم؟» این نقطه شکست برای او بود، اما حتی با وجود پیشنهادی از سوی شرکت دیگری که در آن سهامدار می‌شد، او همچنان برای جدایی در تقلا بود. «من احساس گناه شدیدی داشتم که شرکت قدیمی‌ام را ترک کنم. من همه تعطیلات مهم را با آنها جشن گرفتم. اینجا مثل خانواده من است.» در پایان، بئاتریس وفاداری خود به شرکت را در مقابل وفاداری شرکت به او سنجید که به او کمک کرد تا پیشنهاد شرکت دیگری را بپذیرد.

در این خصوص چه باید کرد؟

بدانید که شرکت‌ها شما را استخدام می‌کنند تا از مهارت‌ها و قابلیت‌های شما برای ارائه خدمات استفاده کنند. اگر دیگر ارزش مورد انتظار شرکت را ارائه نمی‌کنید یا شرکت اهداف خود را تغییر می‌دهد و دیگر به مهارت‌های شما نیازی نیست، شرکت شما را رها می‌کند.

حالا این منطق را برعکس کنید. از دریچه آنچه برای احساس رضایت و ارزش در شغل خود به آن نیاز دارید به قضیه نگاه کنید. ببینید که آیا شرکت هنوز هم ارزشی را برای زندگی شما فراهم می‌کند که شما به آن نیاز دارید و سزاوار آن هستید.

برخی از سوالاتی که باید از خود بپرسید عبارتند از:

آیا شرکت مزایا و فرصت‌های توسعه‌ای را برای من فراهم می‌کند که باعث ارتقای شغل و زندگی من شود؟

آیا سیاست‌های شرکت شامل نیازهای خاص من می‌شود؟

آیا شرکت ارزشی را که من برای پول بیشتر، ارتقاء شغلی، شراکت یا به دست آوردن هر ارزش  دیگری که برای من مهم است، قائل هستم تشخیص می‌دهد؟

هر رابطه شرکت و کارمند مربوط به وفاداری و تعهد هر دو طرف است.

فضایی شبیه به یک فرقه مذهبی

وقتی به یک شرکت ملحق می‌شوید، همه برای رسیدن به یک ماموریت یا هدف مشترک کار می‌کنند. اگر شرکت مأموریت درستی مانند کمک به افراد سالم، موفق، شاد یا کمک به حفظ زمین داشته باشد، کارمندان احساس می‌کنند که به خیر بزرگ‌تر بشریت یا جهان کمک می‌کنند. تصمیم به ترک شرکت می‌تواند احساس خودخواهی یا حتی خیانت کند، مانند اینکه از ماموریت جمعی کنار کشیده‌اید.

حتی اگر شرکت تأثیر بزرگی بر مردم یا دنیا نداشته باشد، فضای داخلی مربوط به همکاری برای دستیابی به یک هدف است. احساس عضوی حیاتی در یک تیم یا احساس «قوی بودن» به این دلیل که می‌توانید برای رسیدن به اهداف در برابر هر رنجی مقاومت کنید، اعتیادآور می‌شود و جنبه‌های مضر کار را کاهش می‌دهد.

زمانی که من به عنوان گزارشگر اخبار تلویزیون کار می‌کردم، زمانی که شخصی کسب و کار را ترک می‌کرد تا به سمت روابط عمومی یا حوزه دیگری برود، همه با این دید درباره آن‌ها صحبت می‌کردند که آن‌ها مسئولیتی را رها کرده یا نتوانستند از عهده‌اش بر بیایند. اما فردی که شغل را ترک کرد می‌دانست که از ساعات طولانی، کار در تعطیلات آخر هفته، دستمزد کم به ازای تلاش فوق‌العاده و ضرب‌الاجل‌های پر استرس روزانه فرار می‌کند. آنها بیشتر به دنبال زندگی در راستای ارزش‌های خود بودند.

در این خصوص چه باید کرد

اگر احساس رفاقت شدیدی دارید که مانع از ترک آن چیزی می‌شود که می‌دانید یک محیط کاری ناسالم است، مدتی زمان بگذارید تا آنچه برایتان مهم است را مشخص کنید و تعیین کنید که جدا از نیازهای شرکت، آیا این ارزش‌ها در کار برآورده می‌شوند.

در اینجا چند سوال وجود دارد که باید از خود بپرسید تا این تصمیم را بگیرید:

چه چیزی در محل کار برای من مهم است و چگونه می‌توانم معنای آن را تعریف کنم؟

کدام ارزش‌ها به طور مداوم مورد احترام یا نقض قرار می‌گیرند؟

آیا کاری وجود دارد که بتوانم برای اطمینان از احترام به ارزش‌هایم انجام دهم؟

به عنوان مثال، اگر مورد احترام قرار گرفتن یک ارزش است و شما آن را اینگونه تعریف می‌کنید که ایده‌های شما شنیده شده و مورد توجه قرار می‌گیرد، اما مدیرتان به طور مداوم پشت سر شما صحبت می‌کند یا ایده‌های شما را نادیده می‌گیرد، ارزش شما نقض می‌شود. آیا می‌توانید با مدیر خود صحبت کنید که چرا این ارزش برای شما بسیار مهم است و بر احترام به آن تأثیر می‌گذارد؟ اگر نه، باید تصمیم بگیرید که آیا مأموریت شرکت مهم‌تر از ارزش‌های شما است یا خیر.

نوستالژی برای گذشته شرکت

وقتی به یک شرکت ملحق می‌شوید و ماه‌ها یا حتی سال‌ها تجربه خوبی دارید، کاملاً درگیر کار خود هستید. سپس تغییر اتفاق می‌افتد، خواه این یک رهبر جدید باشد، ساختار جدید، یا تغییر جهت استراتژیک، و ممکن است برای کنار آمدن با آن تلاش کنید.

این نوع تغییرات سازمانی می‌تواند منجر به احساس شوک، انکار، سرخوردگی و افسردگی شود. اگر متوجه شدید که در تلاش برای پذیرش و سازگاری با تغییرات در طول زمان هستید و می‌بینید که به جای «نمی‌خواهم ترک کنم چون کارم را دوست دارم» می‌گویید «نمی‌خواهم ترک کنم چون واقعا شرکت را دوست دارم»، پس ممکن است در گذشته گیر کرده باشید، به این امید که شرکت به همان چیزی که قبلا بوده بازگردد.

در این خصوص چه باید کرد

تغییر سخت است، بنابراین به خودتان زمان بدهید تا آنچه را که برای شغلتان معنا می‌کند، تنظیم و پردازش کنید. بعد از اینکه تغییر را پذیرفتید، نگاهی عینی به این بیندازید که آیا وضعیت فعلی همچنان ارزش‌ها و اهداف شغلی شما را برآورده می‌کند یا خیر. اگر بعد از تغییر شغل هنوز درگیر مشکلات هستید، به سوالات زیر توجه کنید:

زمانی که من به عضویت درآمدم، شرکت چگونه بود و امروز واقعیت شرکت چگونه است؟

چه چیزی محیط را برای من بهتر می‌کند؟

آیا می‌توانم برای رسیدن به ارزش‌هایی که دیگر برآورده نمی‌شوند، تغییرات یا درخواست‌های دیگری داشته باشم؟

اغلب به ویژه با رشد شرکت‌ها، تیم‌ها و رهبران همگی تغییر می‌کنند. این به شما بستگی دارد که تعیین کنید آیا می‌خواهید در واقعیت کنونی زندگی کنید یا در گذشته‌ای که دیگر وجود ندارد.

ترس

وقتی صحبت از تغییر شغل می‌شود چیزهایی برای ترسیدن کم نیست: ترس از اینکه وارد موقعیت سخت دیگری شوید، از اینکه مجبور شوید دوباره خودتان را ثابت کنید، که نتوانید به اندازه کافی پول دربیاورید. . ترس از اینکه حتی نمی‌دانید چگونه به دنبال کار بگردید. اگر از یک موقعیت بد شغلی احساس شکست می‌کنید، ترس می‌تواند شما را با اطمینان کمی که ایجاد تغییر منجر به محیط کاری بهتر می‌شود، رها کند.

در این خصوص چه باید کرد

برای کمک به دور زدن ترس‌های خود، به جای اینکه فقط رویاپردازی کنید که زندگی شما در یک محیط کاری مثبت چگونه می‌تواند باشد، آن را پیش خود مجسم کنید. هنگام تلاش برای مبارزه با افکار و ترس‌های منفی چشمان خود را ببندید و موارد زیر را در نظر بگیرید:

اگر از رفتن نمی‌ترسیدم، چه چیزی ممکن بود؟

محیط کار جدید من چگونه است، چه حس و حالی دارد؟

برای ایجاد تغییر به چه نوع حمایتی نیاز دارم؟

در نهایت، به این فکر کنید که چه توصیه‌ای به یک دوست صمیمی در مورد موقعیت کاری که در آن هستید می‌دهید.

...

ترک یک شغل بد هرگز آسان نیست، و نقطه شکست هر فرد متفاوت است، بنابراین سرزنش خودتان به خاطر اینکه چرا اینقدر در یک موقعیت آسیب‌زا ماندید کمکی نمی‌کند. اما یادگیری از هر تجربه به شما این قدرت را می‌دهد که انتخاب‌های شغلی خود را داشته باشید و اگر دوباره در موقعیتی مشابه قرار گرفتید، زودتر آن را ترک کنید.

 

دیگران می‌خوانند
اینستاگرام تیتر کوتاه

نظر شما

اخبار
اخبار
پیشنهاد سردبیر