مذاکره تجاری با پایان باز
مذاکره تجاری با پایان باز بدون شک فقط مختص مردم ایران است. سر منشا آن هم باید رودربایستی و خجالت از طرف مقابل باشد.
بعد از فیلم های چهارشنبه سوری، درباره الی و جدایی نادر از سیمین سبک خاصی از فیلمسازی در سینمای ایران به عنوان آثار با پایان باز مورد توجه قرار گرفت. این روزها این سبک را بیشتر به نام اصغر فرهادی می شناسند که موارد ذکر شده همگی مربوط به کارنامه فیلمسازی اوست. ساخت آثاری که در انتها مخاطب بدون دریافت نتیجه نهایی و جمع بندی اتفاقات اصلی اقناع شده و با تحسین عوامل از سالن سینما خارج بشود، کار بسیار سختی است. چه بسا کارگردانان داخلی و خارجی زیادی این کار را کردند و به جای یک فیلم با پایان باز، یک فیلم ناقص تحویل دادند.
در دنیای تبلیغات و بازاریابی هم پروژه های با پایان باز داریم! البته هرچه ساخت یک فیلم خوب با پایان باز می تواند برای مخاطب جذاب باشد، پروژه ای که انتهای آن مشخص نیست، هیچ ارزش و اعتباری ندارد. معامله و توافق دو سر دارد. یا به نتیجه می رسد و انجام می شود، یا منتفی می شود و مذاکره به پایان می رسد.
مذاکره تجاری با پایان باز بدون شک فقط مختص مردم ایران است. سر منشا آن هم باید رودربایستی و خجالت از طرف مقابل باشد. در واقع بسیاری از ما اگر بخواهیم یک همکاری را آغاز کنیم، حتما با گشاده رویی از انجام آن استقبال می کنیم و مناسباتش را هم به درستی رعایت می کنیم.
اما اگر این مذاکرات باب میلمان پیش نرفت از ترس اینکه طرف مقابل ناراحت نشود یا رفتار تندی از خودش نشان ندهد، به جای بیان صریح مخالفتمان با پروژه یا همکاری، از حرف زدن با او اجتناب می کنیم! تلفن هایش را بی پاسخ می گذاریم، درخواست برگزاری جلسات را به تعویق انداخته و با بهانه های الکی از دیدار مجدد سر باز می زنیم! در جمع هایی که می دانیم ممکن است آن فرد حضور داشته باشد، آفتابی نمی شویم و خلاصه هزار یک رفتار عجیب و غریب از ما سر می زند آن هم فقط از ترس گفتن واژه: «نه!»
طرف مقابل هم البته علم غیب ندارد و چون مذاکره اولیه را مثبت تلقی کرده، موش و گربه بازی ما را به پای مشغله می گذارد و تا مدت ها پیگیری می کند. هرچند در نهایت خسته شده و این خستگی به او می فهماند که توسط ما به قول معروف سر کار گذاشته شده اما عمر گران و زمان ارزشمندش چند روز و هفته یا حتی چند ماه بدون دلیل تلف شده و دست آخر هم چیزی به دست نیاورده است.
در دنیایی که شرکت های بزرگ و بین المللی سعی در جذب مشتریان مردد به سمت خودشان دارند، ما در کشورمان مشتری ثابت قدم را بلاتکلیف راه می کنیم! گذشته از غیر اخلاقی بودن این اقدام، در طول زمان به شما و مجموعه تحت نظارتتان به عنوان یک ساختار غیر قابل پیش بینی معروف شده و مشتریان جدید هم از شما فرار می کنند. چه کسی به یک تاجر یا فعال کسب و کار که مذاکراتش را بدون نتیجه رها می کند، اعتماد خواهد کرد؟ هیچ کس!
نامه نگاری جای فرار از مشتری
تاجر خوب، تاجر رک و راست است! بهترین کار این است که بلافاصله پس از منصرف شدن از مذاکره، در قالب یک نامه رسمی (چه در قالب ایمیل و چه به صورت مکتوب) ضمن تشکر از وقت و انرژی صرف شده طرف مقابل، چند خط درباره دلایل خودتان پیرامون عدم همکاری بنویسید و برای شرکت یا فرد مورد نظر ارسال کنید.
یک نامه رسمی در ازای صد بار ریجکت کردن تلفن کار عاقلانه تری به نظر می رسد.
شما اینطور فکر نمی کنید؟
نظر شما