شجاعترین معلم ایران را بشناسید
نقشه زن و شوهری که در یک روز به ۳ آپارتمان در ساختمانی دستبرد زده بودند با کارآگاه بازی یک خانم معلم، لو رفت و آنها در حالی دستگیر شدند که شوهر، همسرش را قال گذاشته و با برداشتن همه طلاهای مسروقه در یک کلبه جنگلی مخفی شده بود.
چند روز قبل به پلیس پایتخت خبر رسید که سارقان به ۳ آپارتمان در یک ساختمان دستبرد زدهاند. صاحبان خانه به سفر رفته بودند و مشخص نبود که آیا سرقتها در یک شب اتفاق افتاده یا نه. آنطور که مالباختهها میگفتند سارقان در ورودی را تخریب کرده و از هر خانه بیش از ۶ میلیارد تومان طلا و جواهر به سرقت برده بودند.
رازگشایی
تحقیقات کارآگاهان زیر نظر بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت ادامه داشت اما تیم تحقیق با بررسی تصاویردوربین مداربسته ساختمان به سرنخی دست نیافت چون افرادی که ظرف یک هفتهای که مالباختهها در سفر بودند، به ساختمان رفت و آمد داشتند غریبه و نا آشنا نبودند. با این حال بررسیها در این زمینه ادامه داشت تا اینکه یکی از اهالی ساختمان که زنی سالخورده بود با پلیس تماس گرفت و اسرار سرقت از خانه همسایگانش را فاش کرد. وی گفت: من معلم بازنشسته و نویسنده هستم. چون سنم بالا بود زنی را استخدام کردم تا کارهای خانه ام را انجام بدهد. به نظرم او زنی خوب بود و من استخدامش کردم اما چند وقتی میشد که حالش خوب نبود. وی ادامه داد: یک روز وقتی او در اتاق سرگرم صحبت با تلفنش بود فالگوش ایستادم و حرفهایش را گوش کردم. شنیدم که میگفت شوهرش پول دزدیها را برداشته و فرار کرده است. او گریه میکرد و من همانجا شستم خبر دار شد که اوهمان سارقی است که به خانه همسایه هایم دستبرد زده بود.
دستگیری
پس از تماس این مرد، ماموران راهی خانه معلم بازنشسته شدند و زن جوان را دستگیر کردند. او که شوکه شده بود اگرچه در بازجوییهای اولیه اصرار بر بیگناهی داشت اما بعد لب به اعتراف گشود و اسرار سرقتها را فاش کرد. وی گفت: این اواخر شوهرم بیکار شده و به شدت دچار مشکلات مالی شده بودیم. من در جست و جوی کار بودم تا اینکه تصمیم گرفتم در خانههای مردم کار کنم. پس از آنکه با معلم بازنشسته آشنا شدم از او خوشم آمد و به صورت ثابت به خانهاش میرفتم و کارهایش را انجام میدادم. یک روز که در قسمت لابی ساختمان وی بودم، به صورت اتفاقی حرفهای سرایدار با یکی از ساکنان مجتمع را شنیدم. آنها میگفتند ۳ نفر از همسایهها به سفر رفتهاند و شنیدم که میگفتند در گاوصندوق هایشان طلا و جواهرات زیادی نگه میدارند. من این موضوع را برای شوهرم تعریف کردم و او وسوسه سرقت را به جانم انداخت تا زندگیم دگرگون شود اما در آخر فریبم داد.
این زن ادامه داد: شوهرم نقشه سرقت را کشید و من روز حادثه به خانه زن سالخورده رفتم و در غذایش داروی خواب آور ریختم تا برای چند ساعتی بیهوش شود. سپس به همراه شوهرم به ۳ آپارتمانی که خبر داشتم ساکنان آن سفر هستند دستبرد زدیم و تمام طلا و جواهراتشان را به سرقت بردیم اما این پایان ماجرا نبود. متهم ادامه داد: من طبق روال گذشته به خانه معلم بازنشسته میرفتم چون اگر از کارم استعفا میدادم ممکن بود به من مشکوک شوند. شوهرم همه طلاها را برداشته بود تا بفروشد و با پول آن خانه و ماشین بخریم اما یک شبه غیبش زد. هرچه به او زنگ میزدم جوابم را نمیداد تا اینکه پیامک عجیبی برای من فرستاد. او گفت که دیگر به خانه و زندگی با من برنمی گردد و من با خواندن پیامش دنیا روی سرم آوار شد. اصلا باورم نمیشد که شوهرم اینچنین فریبم داده و از او رودست خورده ام. بعد از مدتی هم فهمیدم با یکی از بستگانش فرار کرده اند؛ زنی که عاشقش بود اما با فرد دیگری ازدواج کرده بود. آنطور که از فامیلها شنیدم این زن به تازگی از شوهرش طلاق گرفته و با شوهرم قرار زندگی گذاشته بودند. میخواستم بروم دادگاه و غیابی طلاق بگیرم اما در نهایت دستم رو شد.
مخفی شدن در کلبه جنگلی
با اعتراف این زن، ماموران با انجام ردیابیها سارق فراری را در یک کلبه جنگلی در شمال کشور شناسایی و دستگیرش کردند. بخشی از طلاها کشف شد و او اعتراف کرد که بخشی از طلاها را در خانه یکی از بستگان نزدیکش مخفی کرده است. متهمان با قرار قانونی بازداشت شدهاند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
نظر شما