آینده اداره غزه و سناریوی مطلوب ایران
با رسیدن طوفان به مرحله اول آتش بس و تخلیه نیروهای اسرائیلی از شمال و جنوب نوارغزه و عقب نشینی به مناطق حائل ایجاد شده در حاشیه مرزی، مسئله مهم پیش رو آینده اداره نوار غزه است. مسئلهای که از ابتدای جنگ با عنوان فردای غزه یا فردای جنگ از آن یاد میشد.
اندیشکده تهران نوشت ؛ سناریو مطلوب رژیم صهیونیستی غزه بدون حماس بود و بارها به عنوان هدف جنگ اعلام شده بود. حال بهنظر میرسد این گزینه دور از واقعیت بوده و حماس توانسته علیرغم همه فشارها، کنترل اداری و امنیتی خود را بر نوار غزه حفظ کند و جایگزینی بازیگری دیگر در کوتاهمدت به گونهای که بر حماس تحمیل شود، دور از واقعیت است. اما مسئله اداره نوار غزه و بازسازی آن مسئله دیگری است که سناریوهای مطلوب بازیگراشن مختلف را ممکن میکند و درک آن حائز اهمیت است. منظور از اداره غزه، حکومتداری اداری، اقتصادی است، نه امنیتی و نظامی.
سه سناریوی ممکن و محتمل برای اداره غزه پس از جنگ قابلتصور است:
حماس تنها بازیگر در اداره نوار غزه
یک سناریو آن است که حماس به تنهایی مجبور شود مدیریت پس از جنگ و بازسازی را برعهده برگیرد. این سناریو به این معنی است که حتی برخی کارویژههای دولتی مثل اداره پلیس و راهنمایی رانندگی، گمرک، دانشگاه ها، مدارس، انرژی و ... که پیش از ۷ اکتبر توسط تشکیلات خودگردان و کارمندان آن انجام میشد، به دوش حماس واگذار شود و رژیم به منظور تنبیه حماس و فشار بر عدم بازسازی مانع نقش آفرینی تشکیلات و دیگر بازیگران شود.
دولت وحدت ملی
سناریوی دوم که با سادهسازی میتوان آن را دولت وحدت ملی گذاشت، توافقی میان جریانهای فلسطینی و تشکیلات خودگردان با حماس برای اداره غزه پس از جنگ و بازسازی است. در این حالت نقش دولت ملی که منطقیترین حالت ممکن آن نقشآفرینی همان دولت کرانه باختری است، میداندار و واسطه دریافت کمکهای بینالمللی و بازیگران منطقهای به منظور بازسازی و هدایت کمکها به سوی مردم (کنترل حماس) خواهد بود.
بازیگری مدیریت خارجی
در ۳ ماه اول جنگ صهیونیستها این ایده را بسیار مطرح میکردند که پس از تضعیف یا نابودی حماس، اداره نوار غزه به یک مدیریت خارجی (عربی) واگذار شود تا به مرور جایگزین فلسطینی به جای حماس در نوار غزه ساخته و تقویت شود. نتانیاهو و نزدیکانش از موافقین این طرح بودند و دلیل اصلی آن عدم اعتماد به طرف تشکیلات خودگردان و توانایی این گروه در جایگزین حماس شدن میدانستند.
کدام سناریو مطلوب مقاومت و ایران است؟
سناریوی اول هرچند از منظر امنیتی و آینده اجتماعی سناریوی مطلوبی بهنظر میرسد، ولی بواسطه نیاز غزه به نقشآفرینی جریانها و بازیگران مختلف برای بازسازی از جمله آنروا، قطر، ترکیه، امارات و حتی سعودیها و اتحادیه اروپا، غیر ممکن و یک بنبست در آینده خواهد بود. این سناریو درصورتی ممکن بود که ایران میتوانست سناریو لبنان پس از ۲۰۰۶ را در نوار غزه اجرا کند که تقریباً محال است.
سناریوی دوم به نظر میرسد سناریوی مطلوب حماس است و حماس مذاکرات گوناگونی در ماههای اخیر در پکن، دوحه و قاهره سر همین موضوع با نیروهای تشکیلات خودگردان داشته و به نتایجی هم دست یافته است. در این سناریو بواسطه نقش تشکیلات، بازیگرانی چون امارات، قطر، سعودی و ترکیه نقشی جدی بازی خواهند کرد و میتوانند تاثیرگذار باشد.
در سناریوی سوم که همچنان گویا سناریوی موردنظر نتانیاهو و تیم ریاستجمهوری جدید آمریکا هم هست و خبرهایی از آن مطرح میشود، نقش امارات و سعودی بسیار برجسته میشود اما نیاز به یک جایگزین برای حماس در نوار غزه به عنوان مجری تیم عربی دارد. چیزی که تاکنون شکل نگرفته و برخی تلاشها در ۱۵ ماه گذشته برای گفتگو با برخی قبائل و خاندانها در نوارغزه بینتیجه بوده و آنانی هم که به این طرح نزدیک شدهاند، با فشار حماس و حامیان مقاومت در نوار حذف شدهاند. تلاش محور غربی برای اجرای این سناریو میتواند به هرج و مرج و ناامنی در غزه منجر شود. تاخیر در بازسازی ممکن است به این سناریو و فروپاشی اجتماعی و شورش علیه حماس کمک کند.
جمعبندی
سناریوی مطلوب، اجازه دادن به تحقق سناریوی دوم یعنی دولت وحدت ملی با پذیرش کنترل شده نقشآفرینی بازیگرانی چون اتحادیه اروپا، قطر و حتی امارات به منظور بازسازی نوار غزه است. ضمنا میتوان با اقدامات دیپلماتیک، کشورهایی مثل چین و روسیه را هم وارد این مسئله کرد. بالاخص چین که در سالهای اخیر اقداماتی برای توازن ارتباطی میان حماس و فتح در کارنامه دارد و اکنون روابطش با تل آویو هم مثبت است.
نظر شما