نفت، دار مجازات برای گناه ناکرده!

مرگ و میر و تلف شدن نیروهای انسانی در صنعت نفت ایران قدمتی برابر با خود این صنعت دارد. اصولا در صنایع نفتی ایران همواره نگاه ها بر تولید بی محابا و به هر قیمتی متمرکز بوده و ارزشمندی ظرفیت های انسانی هم جایگاهی داشته در ردیف های اخر جا نمایی شده.

نفت، دار مجازات برای گناه ناکرده!

مرگ و میر و تلف شدن نیروهای انسانی در صنعت نفت ایران قدمتی برابر با خود این صنعت دارد.اصولا در صنایع نفتی ایران همواره نگاه ها بر تولید بی محابا و به هر قیمتی متمرکز بوده و ارزشمندی ظرفیت های انسانی هم جایگاهی داشته در ردیف های اخر جا نمایی شده.

 اما چرا اینگونه بوده و همچنان هم هست؟ از دست رفتن جان ها در صنعت نفت اساسا به حوادث محدود نمی شود.سرخوردگی، یاس، بی انگیزگی، تحمل سختی های تمام نشدنی و در نهایت پایان سرسلسله ای که به بیکاری ختم می شود کارگران و پرسنل نفتی را به حدی از نیست انگاری می رساند که چاره ای جز انتحار نمی ماند.انتحاری دردناک که هیچگاه هم ریشه یابی نمی شود تا جامعه از تکرار آن ملول تر از پیش نشود.

شاید جامعه شناسان، صاحبنظران و محققان حوزه آسیب های اجتماعی برای خودکشی کارگران نفتی هزار و یک دلیل بیاورند که بسیاری از آنها هم منطقی بنماید.اما در نهایت به رغم قطار کردن همه این دلایل گامی برای جلوگیری از آن برداشته نمی شود.

کارگران نفتی که جانشان به لبشان رسیده همچنان خود را حلق آویز می کنند و یا به هر طریقی سعی می کنند به زندگی پر از درد و رنج خود خاتمه دهند.اخبار دردآور آخرین نمونه های این خود ویرانی را همه ما در رسانه ها شنیده ایم و خوانده ایم.اما مرگ های اندوهبار آخر، آخرین اندوه ما نیست و این کنش ویرانگر همچنان قربانی می گیرد.

چهارشنبه ۲۱ خردادماه سال ۹۹، یک کارگر میدان نفتی یادآوران در شهرستان هویزه به دلیل مشکلات مالی و عدم دریافت حقوق ماهیانه خود را حلق آویز کرد. خودکشی این کارگر پس از تماس با پیمانکار موسسه و بی نتیجه ماندن درخواست معوقات مزدی او صورت گرفت. اما بعد از آن در صنعت نفت ایران نه تنها اتفاق مثبتی برای برون رفت از این وضعیت نیافتاد بلکه وضع کارگرانی همچون آن مرحوم بدتر هم شد.

همان روزها رسانه ها از قول یکی از کارگران این منطقه نفتی نوشتند:”ما سال هاست که در میدان نفتی یادآوران کار می کنیم و در چند ماه گذشته پیمانکار مؤسسه نظم آفرینان قرارداد جدیدی برای ما آورد که باید همگی زیر آن را امضا می زدیم، اما به دلیل وجود بند های غیر عادلانه که اکثراً به ضرر کارگر و به نفع پیمانکار تمام می شد و با کوچکترین بهانه ای، پیمانکار اجازه داشت ما را از کار اخراج کند وخیلی از مزایا مانند بدی آب وهوا را از ما گرفت، از امضای آن امتناع کردیم ولی فشارها روز به روز بر ما بیشتر شد و به هر که اطلاع دادیم کسی از ما کارگران حمایت نکرد و حتی در جلسه ای که در فرمانداری هویزه با حضور معاون فرماندار و مسئول حفاظت اطلاعات و رئیس اداره کارهویزه برگزار شد نتیجه ای که حقوق کارگران این مؤسسه را تضمین کند، بدست نیامد تا اینکه مجبور شدیم آن قرارداد را امضا کنیم.”

پتروشیمی ایلام در جوابیه ای اعلام می کند کنار هم قرار دادن ۶ مورد خود کشی در عرض فقط یکسال و نیم گذشته لزوما ربطی به مدیریت این مجموعه ندارد.

این اعلام برائت چه درست باشد و چه غلط فرقی در اصل ماجرا نمی کند.عمده صاحبان بالا دست صنعت به راحتی می توانند با متهم کردن شرکت های پیمانکاری همه تقصیرها را از خود دور کنند. در خوشبینانه ترین حالت شرکت های پیمانکاری هم چه مقصر باشند و چه نباشند باید یا تبرئه شوند و یا با ردیف های عریض و طویل حقوقی و قانونی به سزای اعمال خود برسند.

اما چه چیز عوض می شود؟ گیرم به خانواده های داغدار هم سهمی اختصاص داده شود.ویا آنهایی که به لطایف الحیل توسط بخش درمان دوباره به آغوش زندگی برگردند هم توجهی بشود.تکلیف جان های از دست رفته یا جنونمندی باقی مانده از این رسم پلشت چیست؟

کارشناسان و کنشگران حوزه های آسیب شناسی های اجتماعی و حقوقدانان کار معتقدند وقتی قشر کارگر از اعمال سیاست های غلط و سختگیرانه جاری در محیط کار عاصی شود و کارد به استخوانش برسد مفهومی بنام خشونت ساختاری شکلی عیان به خود می گیرد و زخم ناملایمات جایی سر باز می کند که نامش خود کشی و یا دیگر کشی است.خشونتی آشکار و عیان که بر همه چیز تیغ می کشد.

۶ کارگر پتروشیمی ایلام و یا هر جای دیگر در عرض ۱۸ ماه دست به انتحار می زنند تا از این نکبتی که گریبانشان را گرفته رهایی یابند. وقتی هیولای به خطر افتادن امنیت روانی و رفاه و آسایش کارگر و ترس از بیکاری و بی پولی وفقر در هنگامه سربه فلک کشیدن هزینه های جاری و روزمره دهان باز می کند خشک و تر را با هم می سوزاند.

به تعبیر همان محققان و پژوهندگان حوزه آسیب های اجتماعی، عقیم بودن راهکار‌های فردی اعتراض و مطالبه‌گری، خود ویرانگری را به عنوان عصیان و مخالفت با وضع موجود بروز می دهد.از آنجا که پدیده خود کشی مقوله ای بسیار پیچیده و غیر قابل فهم می نماید عقلای قوم هم از چرایی آن در می مانند.درست است که عواملی روانشناختی مانند افسردگی، نا امیدی و یاس،اختلال فکری و ذهنی،دو قطبی بودن شخصیت،اعتیاد،شکست های عاطفی و نواقص عیان شده و هزار و یک مفهوم دیگر می توانند علتی برای خودویرانگری باشند اما در نفت ایران همه این سرفصل ها ذیل تنگناهای اقتصادی بروزی تمام و کمال می یابند.

کافیست آسیب های ناشی از کار سخت در منطقه ای بد آب و هوا همچون عسلویه را برای یک کارگر نفتی در نظر آوریم.اقلیمی که از کمترین امکانات رفاهی هم برای پرسنل خود بهره ای نبرده.نفت ایران همواره کلنگ توسعه به زمین زده ولی نیاز های اولیه نیروی انسانی را در نظر نیاورده است.در عسلویه شاید همچنان نه فقط یک سینما و یا استخر و پارک و منطقه تفریحی برای قشر کارگر تدارک دیده نشده بلکه خانواده مهندسان و مدیران را هم برای سکونت به خود جلب نمی کند.کدام کارگر ایرانی می تواند همچون کارگران امارات و کویت و قطر به تنیس برود؟ و اصلا با کدام پول؟

کارگری که با ۸ میلیون تومان به استخدام موقت نفت و گاز و پتروشیمی و پالایش در می آید تمام پناهگاه های امن روانی خود را از دست می دهد.چنین کارگری نه امنیت شغلی دارد نه امنیت مالی و نه حتی امنیت جانی! هر عقل متوسطی می داند که عوامل استرس‌زا مانند فقر و تنگدستی و مشکلات مالی، شغلی، تحصیلی یا چالش های ارتباط بین فردی مانند طلاق یا قطع رابطه می توانند از آستانه تحمل فرد بالاتر بزند و در نتیجه هر اتفاقی که به نوعی یک خشونت عریان را شکل می دهد،عیان شود.

حالا در صنعت نفت ایران شکستن کاسه کوزه بر سر یکدیگر هیچ گرهی از کار فروبسته جامعه کارگری باز نمی کند و چرخ معیوب خودویرانگری و آنارشی فردی تابعات بسیار پرهزینه اجتماعی را رقم می زند که نه با سخنرانی و دستور های طاق و جفت وزیر ومعاون و مسئول رنگ می بازد و نه با هم اندیشی کارشناس و محقق و پژوهش گر و آسیب شناس.

درمان این درد دستکم در چنین آشفتگی حادث شده بر اقتصاد و جامعه فعلی کشور ریشه ای تر از این عبارات و گرینه هاست.اما بی شک وقتی کارگران صنایع نفتی از حداقل های رفاهی و شغلی برخوردار باشند و از آن مهمتر دلگرم به این باشند که در صورت بیکاری امیدی وجود دارد که کاری دیگر برای خود دست و پا کنند می توان تا حدودی به بهبود شرایط دلخوش بود.

نفت ایران از همه جنبه ها دچار عقب افتادگی توسعه ای است.اما در این میان توسعه نیروی انسانی در این صنعت از همه وجوه آن مهم تر است و تا زمانیکه از سوی سیاستگذاران کلان کشور اینطور مورد کم توجهی قرار گیرد در بر همین پاشنه می چرخد.

انتهای پیام/

دیگران می‌خوانند
اینستاگرام تیتر کوتاه

نظر شما

اخبار
اخبار