نویسنده مجموعه کتاب آبنبات ها در گفت و گو با تیترکوتاه:

مسئولان کتاب‌خوان باشند راه حمایت را خواهند یافت

نویسنده نمی تواند از طریق نوشتن امرار معاش کند مگر به چند شرط که تعداد آثار منتشر شده او متعدد باشد و کتاب ها بارها تجدید چاپ شوند. همچنین برخی هم علاوه بر داستان، فیلمنامه و یا کارهای دیگر مانند سفارشی نویسی، تبلیغاتی نویسی و... می نویسند. کلاس های آموزشی هم می توانند برای افراد صاحب نام این حوزه مولد درامد باشند اما در کل حیطه‌ی نویسندگی، حیطه‌ی درآمدزایی نیست

مسئولان کتاب‌خوان باشند راه حمایت را خواهند یافت

تیترکوتاه – «مهرداد صدقی» نویسنده نام آشنای رمان های طنز که به نویسنده آبنبات ها در ایران هم معروف شده است مدت ها است نامش را در میان محبوب ترین و پرمخاطب ترین نویسنده های ایرانی می بیند. کتاب های او به چاپ های دو رقمی می رسند و پلت فرم ها برای قراردادن کتاب هایش در کتابخانه مجازی خود از یکدیگر سبقت می گیرند. مهرداد صدقی که هوشمندانه از لهجه یک شهر ساختاری جدید ساخت و به تحریر درآورد حالا مزد آن شفافیت شخصیت هایی که ساخته را در پیام های مخاطبانش می بیند. آن جا که وقتی جست و جویی کوتاه در صفحه مجازی اش می زنیم پیام های بیشمار مخاطبانش را می بینی که نگاه شان به کتاب های آبنبات ها مانند نشستن بر کرسی گرم و صمیمی خانواده ای است که هنوز هم سر یک سفره با هم می خندند، اخم می کنند، با هم دعوای شان می شوند و حتی شاید به کشیدن موی هم برسند ولی اجازه داده اند مخاطبان پای زندگی آن ها بنشینند و خودشان را مهمان روز و شب های شخصیت های قصه کنند؛ با آن ها قهقهه بزنند و یک جایی بغض گلوی شان را در همان داستان طنز هم بفشارد. آبنبات ها توصیه جدی مخاطبانش است، آن ها حتی به عنوان مسکن یا معجون فراموشی روزهای استرس زای زندگی این روزها هم این مجموعه را پیشنهاد می دهند تا دمی فارغ از اتفاق هایی که گاه و بیگاه روح و روان آدمی را به لرزه در می آورد طعم شیرین هل، پسته، دارچین، لیمو ووو را در میان واژه به واژه زندگی اهالی این قصه با تمام وجود بچسند. «مهرداد صدقی» تا کنون ۲۰ اثر داستانی تالیف کرده و در مجموع حدود سیصد هزار نسخه الکترونیک و صوتی از آن ها منتشر شده است، او جوایز مختلفی را نیز از آن خود کرده است که از جمله آن ها می توان به آبنبات هلدار که برگزیده جشنواره دوسالانه نشان هدهد سفید شد هم اشاره کرد. و حالا به بهانه استقبال فوق العاده ای که از داستان های مهرداد صدقی شده است با این نویسنده که در همین چند ماه گذشته بارها جزو سه نویسنده برتر پرمخاطب قرار گرفت و همین کم تر از یک ماه پیش هم برنده نشان داستان نویسی حماسی ملی با عنوان «لعبتکان» که البته اثری جدی است شد، گفت و گو گرفتیم که در ادامه خواهید خواند.

IMG_20241025_155217_348

احساس خالق آبنبات ها نسبت به داستان های پرمخاطبش چیست؟

آبنبات‌ها بخشی از تجربه‌ی زیسته‌ام در دنیای داستان است، بخشی که مدام به ذهنم  فشار می‌آورد تا او را به دنیای خارج از ذهن بیاورم و باید می‌نوشتمش تا رهایم کند.

با منتشر شدن آبنبات لیمویی به فکر نوشته شدن آبنبات دیگری هستید یا پرونده ی این مجموعه بسته شد؟

«لیمویی» آخرین کتاب این مجموعه است. بعد از لیمویی، داستان‌های جدی و طنزآمیز دیگری خواهم نوشت، پایان آبنبات ها با همین آبنبات لیمویی اعلام شد.

«مهرداد صدقی» را از این به بعد بیشتر در ژانر دیگری خواهیم دید یا به طنز نویسی ادامه خواهید داد؟

همانطور که عرض کردم هم داستان‌های جدی خواهم نوشت و هم طنز. کما اینکه تا کنون نیز چنین بوده و در کارنامه ام علاوه بر طنز، رمان‌های جدی هم نوشته‌ام؛ رمان هایی مانند دژاوو، سال سیل، رقص با گربه ها، چون پرده بر افتد، کافه مافیا و لعبتکان از جمله آن است.

در آبنبات ها چه چیزی بود که بیشتر دوست داشتید درباره اش بگویید و آیا با توجه به بازخوردها فکر می کنید توانستید مخاطب را همراه هدف تان کنید؟

حقیقت این است که آبنبات‌ها مجموعه‌ای بود که ابتدا برای سرخوشی خودم می‌نوشتم تا برای مخاطب. حالم با نوشتن آنها بهتر می‌شد و حتی شب ها خواب های خنده‌دار می‌دیدم. دوست داشتم در این مسیر، مخاطب را هم همراه کنم تا او هم لذت ببرد و به دنیای امن و پرشوری قدم بگذارد. دنیایی که در آن غم‌ها و شادی‌های بسیاری وجود دارد اما قهرمان داستان، از همه‌ی آنها می‌گذرد و سوزنش در تلخی‌ها گیر نمی‌کند و خب با توجه به بازخوردها فکر می کنم تا حد زیادی به این مهم دست یافته‌ام. دکترهای زیادی به من پیام می دهند که خواندن کتابهایم را به بیماران خود تجویز کرده اند و این برایم بسیار لذتبخش است.

هیچوقت برای پرفروش شدن و پرمخاطب شدن ننوشته‌ام، می نویسم که خودم لذت ببرم و شاید همین باعث شده که کارهایم پرفروش شوند. اولین جلد ابنبات را سال ۱۳۹۰ نوشتم و پنجمین جلدش در سال ۱۴۰۳ منتشر شد. اگر فقط به فروش فکر می کردم در این سیزده سال فقط باید ابنبات می‌نوشتم و سالی یک جلد منتشر می‌کردم. در صورتی که بخاطر وسواس، معمولا هر دو سه سال می نویسم؛ آن هم مشروط بر اینکه هم حرفی برای گفتن داشته باشم، هم حس کنم حالم بقدر کافی برای نوشتن انها خوب است. فکر می کنم همین حال خوب خودم است که به مخاطب تزریق می شود

از فیدیبو و جزو سه پرمخاطب ترین نویسنده نسل جوان قرار گرفتن بگویید، البته که این مورد برای شما تازگی ندارد و پیشتر هم بارها جزو سه نویسنده پرمخاطب از پلتفرم های مختلف شده اید.

بله چند سالی می‌شود که جزو پرمخاطب‌ترین نویسندگان پلتفرم‌های کتاب الکترونیک نظیر طاقچه و فیدیبو هستم. سال گذشته نیز نشان هدهد سفید را از نهاد کتابخانه‌های کشور برای پرمخاطب‌ترین کتاب امانت گرفته شده، گرفتم. لطف مخاطبان شامل حالم شده که کتاب‌هایم به سرعت تجدید چاپ می‌شوند اما همین اعتماد مخاطبان مسئولیت و وسواسم را بیشتر می‌کند. مثلا برای نوشتن لعبتکان یک سال و نیم بی وقفه کار کردم، دوبار شاهنامه را خواندم و چندین بار کار را بازنویسی کردم و الان از نتیجه کار بسیار راضی‌ هستم، خوشبختانه در جشنواره حماسی هم جزو آثار برگزیده شد. با این توضیحات بگذارید حالا جواب سوال را بدهم، راستش من هیچوقت برای پرفروش شدن و پرمخاطب شدن ننوشته‌ام، می نویسم که خودم لذت ببرم و شاید همین باعث شده که کارهایم پرفروش شوند. اولین جلد ابنبات را سال ۱۳۹۰ نوشتم و پنجمین جلدش در سال ۱۴۰۳ منتشر شد. اگر فقط به فروش فکر می کردم در این سیزده سال فقط باید ابنبات می‌نوشتم و سالی یک جلد منتشر می‌کردم. در صورتی که بخاطر وسواس، معمولا هر دو سه سال می نویسم؛ آن هم مشروط بر اینکه هم حرفی برای گفتن داشته باشم، هم حس کنم حالم بقدر کافی برای نوشتن انها خوب است. فکر می کنم همین حال خوب خودم است که به مخاطب تزریق می شود.

پر چاپ ترین کتاب تان کدام است و می خواهید تا چاپ چندم ادامه پیدا کند؟

پرفروش ترین کتابم همین آبنیات هلدار است. با توجه به فروش نسخه‌های کاغذی، صوتی و الکترونیک ( فقط امار فروش رسمی و نه نسخه های غیر مجاز) چیزی حدود سیصدهزار نسخه می‌شود که سهم مجموعه‌ی ابنبات‌ها در ان به شدت پررنگ است. این مجموعه در پنجمین جلد خودش به پایان رسید و فعلا برنامه‌ای برای تداومش ندارم.

از قراردادها و دستمزدهای نویسندگی می گویید یا راز است؟

 راز نیست اما بماند!

پس از وضعیت قراردادها بگویید، انتشارات با نویسنده ها چگونه قرارداد می بندند؟

همه چیز بین نویسنده و ناشر به قراردادشان برمی‌گردد، من معمولا به شکل حق التالیف قرارداد می‌بندم و همیشه به نویسندگان تازه کار هم می‌گویم همین کار را بکنند و برای چاپ اثرشان به ناشر پول ندهند. ولی شوق دیده شدن یا عطش انتشار اولین کتاب باعث می شود نویسنده‌های تازه‌کار مسیر میان‌بر اما کم منفعتی را انتخاب کنند. بخش عمده‌ی کار نویسندگی حاصل صبوری است که بگذارید مثالی بزنم، در شش ماهه اول امسال کتاب‌های من در مجموع حدود ۳۵ بار تجدید چاپ شده‌اند و این یعنی مخاطب نسبتا ثابت خودم را دارم. با این حال برای هرکتابی، باز باید کار را به ناشر بدهم تا داوری و ارزیابی کنند و ممکن است حتی کار را رد کنند. کما اینکه این اتفاق بارها افتاده است. نویسنده نباید به محض رد شدن کتاب خودش را ببازد. به هر حال یا کار ضعیف بوده و یا ناشری صلاح ندانسته آن را چاپ کند. در حالت اول، نویسنده باید بیشتر کار کند تا با کار قوی‌تری باز گردد و در حالت دوم هم باید سراغ ناشرهای دیگر رفت، سومین حالت این است که کار را به ناشری سپرد که داوری ندارد و فقط پول می‌گیرد تا کتاب را چاپ کند که نتیجه‌ی سرنوشت ان کتاب معمولا چندان پرفروغ نخواهد بود. این موارد را هم از لحاظ فروش کتاب و هم از لحاظ کیفیت محتوایی کتاب گفتم.

اگر کتاب به چاپ دوم، سوم و... برسد هم نویسنده منتفع است یا همان اول کار هر چه قرارداد بسته شود همان است؟

اگر کتابی به چاپ چندم برسد باز هم همه چیز به قرارداد برمی گردد که ایا نویسنده برای تجدیدچاپ احتمالی افقی دیده یا متاسفانه با دریافت مبلغی، مالکیت خود را برای همیشه واگذار کرده است.

IMG_20241025_155211_918

یک نویسنده می تواند با نوشتن کتاب دخل و خرجش را در این تورم اقتصادی با هم هماهنگ کند؟

نویسنده نمی تواند از طریق نوشتن امرار معاش کند مگر به چند شرط که تعداد آثار منتشر شده او متعدد باشد و کتاب ها بارها تجدید چاپ شوند. همچنین برخی هم علاوه بر داستان، فیلمنامه و یا کارهای دیگر مانند سفارشی نویسی، تبلیغاتی نویسی و...  می نویسند. کلاس های آموزشی هم می توانند برای افراد صاحب نام این حوزه مولد درامد باشند اما در کل حیطه‌ی نویسندگی، حیطه‌ی درآمدزایی نیست.

آیا مردم در خیابان شما را می شناسند، از آنجایی که جشن امضاهای شما یکی از پرمخاطب ترین ها است و مردم استقبال قابل توجهی دارند برخوردشان چطور است؟

مردم در خیابان مرا نمی‌شناسند چون سلبریتی نیستم. البته پیش امده که در فروشگاهی، رستورانی، کافه‌ای یا در خیابان، یکی از مخاطبان  مرا بشناسد اما تعدادشان انقدر زیاد نبوده است. بر عکس، معمولا جشن امضای کتاب‌هایم شلوغ می‌شود چون ابنبات‌ها مخاطبان پر و پاقرصی دارند و داشتن چنین مخاطبانی، ثروت معنوی یک نویسنده محسوب می‌شود.

سرانه کتاب‌خوانی را نسبت به گذشته چطور ارزیابی می‌کنید؟

درباره سرانه کتابخوانی نسبت به قبل یا بعد اطلاع ندارم چون مرتبط با آمار است و کیفیت سنجش آمار وصحت سنجی آن هم مهم است اما چیزی که مشهود است، ژانر مورد علاقه‌ی نسل فعلی با نسل قبل و نسل‌های قبل‌تر متفاوت است. پاسخ مستدل به این سوال خودش در حد یک مقاله مفصل است.

IMG_20241025_155207_656

توقع تان از مسئولان برای اینکه نویسنده ها بیشتر برای نوشتن وقت بگذارند و مردم بیشتر کتاب بخوانند چیست؟

من از هیچ مسئولی در حیطه‌ی کار خودم انتظاری نداشته‌ام. تجربه نشان داده مسئولان می آیند و می‌روند اما هنرمندان می‌مانند. با این حال، اینکه مسئولان چه کارهایی می‌ توانند در این زمینه انجام دهند، خیلی مفصل است. ساده‌ترین توصیه این است که خودشان کتاب خوان باشند، اگر کتاب بخوانند خودشان راه حمایت از مولف، ناشر و مخاطب را خواهند یافت.

به عنوان سوال آخر، گفته بودید وقتی در حال نوشتن کتاب هستید حتی سوار هواپیما هم نمی شوید، این احساس مسئولیت از کجا می آید؟

وقتی کتابی می‌نویسم، ماه‌ها درگیر نوشتنش هستم و در لحظه لحظه‌ی زندگی‌ام، حتی در لحظات خواب به آن فکر می‌کنم، نوشتن مستمر سبک زندگی‌ام است. هرچه به انتهای کار نزدیک می‌شوم، دچار استرس می‌شوم که آیا عمرم قد می‌دهد کتاب را  تمام کنم یا نه. یا مثلا نکند فایل‌هایی که نوشته‌ام به هر دلیلی از بین بروند. البته که هر چند صفحه که می نویسم، متن را برای خودم می فرستم تا همیشه آن را داشته باشم. به صفحات پایانی که می رسم، استرسم بیشتر می شود و دوست دارم هیچ لحظه‌‌ای را به دور از نوشتن نگذرانم. این استرس تا وقتی‌که نقطه‌ی پایان داستان را نگذارم همراه من است. در این شرایط با خودم می گویم پس فردوسی چه رنجی کشیده است؛ فردوسی سال ها تا سرودن اخرین بیت،  همین اضطراب را داشته که نکند کارش نیمه تمام بماند، خلاصه تا کتاب منتشر نشود و در دستم نگیرمش آرام نمی شوم.

دیگران می‌خوانند
اینستاگرام تیتر کوتاه

نظر شما

اخبار
اخبار
پیشنهاد سردبیر