اقتدار، پایه اصلی هر گفتگوست
محمد کاظم کاظمی - خبرنگار حوزه بین الملل
استقلال و اقتدار دو واژه در هم تنیده است . اگر بخواهی استقلال داشته باشی ؛ یعنی برای خودت فکر کنی ؛ برای خودت حرف بزنی و برای خودت تصمیم بگیری و نهایتا برای خودت عمل بکنی ؛ باید اقتدار داشته باشی .
اگر اقتدار نداشته باشی حتما تو را زیر پاهای خود له خواهند کرد و تو دیگر تمام می شوی .
بله حتما باید واقع گرا بود و حتما باید با چشم باز به موضوعات نگریست ولی این منافاتی با اقتدار ندارد .
واقع گرایی به معنای بیان ضعف ها و کاستی ها برای طرف مقابل نیست ! واقع گرایی این نیست که در مقابل دشمنت آه و ناله کنی و کاسه چکنم دست بگیری !
واقع گرایی یعنی ضعف خودت را بشناسی و به دنبال ترمیم آن بر بیایی . واقع گرایی یعنی صرف کردن فعل می توانم . اگر قرار باشد کاسه گدایی دست بگیری خب چه به استقلال؟ برده می شوی و می مانی و به قول خودت به همه چیز هم می رسی که البته نمی رسی چرا که انسان فطرتا مستقل آفریده شده است و همیشه دنبال استقلال است . دین هم بر همین استقلال تاکید دارد و می گوید باید خودت به وحدانیت برسی برای همین اصول دین را تقلیدی نکرد ؛ برای اصول باید با استقلال خودت به آن ایمان بیاوری ؛ این یک اصل است .
از این حیث آن وقت استقلال مترادف اقتدار می شود.
روزی که در سال۴۳ خمینی کبیر در مقابل لایحه خفت بار کاپیتولاسیون قیام کرد ؛ همین را به حکومت گوش زد کرد که استقلال را فدای قدرت نکن . حضرت روح الله یک فرد بود؛ آن زمان نه گروهی داشت ، نه جماعتی نه باندی؛ تازه هم کیشان خودش هم طردش می کردند اما با تکیه بر قدرت ایمان ؛ فعل می توانم را صرف کرد و بلایی بر سر استعمارگران و قلندران دنیا آورد که نتیجه اش را امروز در منطقه می بینیم.
اگر امروز مردم غزه زیر بمب های چند تنی دوام می آورند و اگر خواسته خود را به دنیا و ابرقدرت ها تحمیل می کنند نتیجه حرکت خمینی کبیر است .
بله حماس و فلسطین امروز پیروز است چرا که نه تنها به خواسته استعمارگران نه گفته اند ؛ بلکه مانع تحقق اهداف شوم آنها شده اند و این یعنی پیروزی .
حماس از انقلاب ایران آموخت که مذاکره با اقتدار معنا دارد و از این رو صهیونیست ها بعد از ۱۵ ماه جنایت بین المللی در غزه در حالی تن به مذاکره دادند که شرایط فلسطینی ها را پذیرفتند .
قطعا هر کس به دنبال مذاکره از سر ضعف است یا جاهل است یا خائن . والسلام .
نظر شما