سوریه در آستانه ثبات
صلح در سوریه را اگر به قطاری شبیه بدانیم که از ژانویه ۲۰۱۷ راه خود را میانه آتش تروریسم گشوده، با تحلیلی آغشته به کمی خوشبینی، میتوان این قطار را در آستانه ایستگاه ثبات توصیف کرد حتی اگر تلآویو هراسان از این ثبات، چنگاندازیهای خونین خود را آغاز کرده باشد.
به گزارش تیترکوتاه؛ نشست چهارجانبه وزرای امور خارجه ایران، سوریه، روسیه و ترکیه در حالی به پایان رسید که هر چهار کشور در مسیر بازگرداندن ثبات به سوریه و آرامش به منطقه در تلاش هستند و هرچند هریک منافع خاص خود را پی میگیرند اما در یک موضوع مشترک اتفاق نظر دارند که تروریسم باید در شمال غرب آسیا تمام شود و این باید، باید به دست کشورهای منطقه صورت گیرد. این نشست با هدف صلح درحالی برگزار شد که رژیم صهیونیستی در آن سوی مدیترانه بار دیگر بمبهای خود را بر سر غیرنظامیان و مردم بیدفاع فلسطین ریخته و جنایتی جدید رقم زده تا نشان دهد اصلیترین معارض صلح در منطقه است.
مروری بر روند صلح در سوریه
بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷، میانه جنگهای خونین در سوریه و گسترش تروریسم در منطقه، شورای امنیت و سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بینالمللی، به عادت مألوف ضمن ابراز نگرانی درباره فجایع روی داده در سوریه، در هتلهای لوکس وین و دیگر پایتختهای اروپا گرد هم میآمدند تا درباره این فجایع چارهجویی کنند.
داستان اما به راحتی پیش نمیرفت و هریک از این نشستها به عرصهای برای تعارض میان معارضان جنگ سوریه و دیگر بازیگران آن تبدیل میشد. پنج سال طول کشید تا بازیگران غربی دریابند که بدون توجه به دیدگاه تهران، همسایگان و دیگر کشورهای منطقه، امکان ایجاد ثباتی پایدار غیرممکن خواهد بود و از این رو به پیشنهاد مشترکی به نام «فرمت آستانه» تن دادند تا نشستهای برگزار شده در پایتخت قزاقستان، گرهای از جنگ در سوریه و آوارگی مردمش باز کند.
این گرهگشایی گرچه ۶ سال به طول انجامید اما به نظر میرسد در صورت کاستن از تاثیر مولفههای خارجی بر این روند، راهبردهای آن در حال ثمربخشی است. وزرای خارجه روسیه، ترکیه و ایران به عنوان سه کشور ضامن صلح در سوریه به همراه وزیر خارجه سوریه روز چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت در مسکو روسیه گرد هم آمدند تا در راستای همین فرمت آستانه به راهبردی دست یابند که تعارضات مرزی آنکارا و دمشق را که پس از گسترش گروهکهای تروریستی به وجود آمده، حل و فصل کند.
نشاندن «فیصل مقداد» و «مولود چاووش اوغلو» وزرای خارجه سوریه و ترکیه، پشت یک میز و رساندن آنها به امضای یک بیانیه مشترک، نتیجه تلاشهای ایران و روسیه در هشت سال گذشته و در قالب روند آستانه بوده است و این نشست و برخاست و بیانیه حاصل از آن یکی از نتایج نشست روسای سازمانهای اطلاعاتی، وزرای دفاع و دیگر کارشناسان امنیتی دو کشور یا میانجیگری روسیه و بعد ایران در طول ماههای گذشته بوده است.
مهمترین هدف این نشست یافتن راهکاری بود که بتواند به صورت همزمان هم نگرانیهای دمشق درباره تمامیت ارضی خود و هم نگرانیهای آنکارا درباره حضور گروهکهای تروریستی در مرزهای خود با سوریه را رفع کند. راهکاری که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در نشست خبری با همتایان خود آن را قابل دستیابی دانست و به ضرورت پرداختن به آن سطح روسای جمهور چهار کشور اشاره کرد.
نقطه کانونی بیانیه چهار کشور و نیز نشست خبری آنها تمرکز بر این گزاره بود که امنیت در سوریه با وجود بازیگران فرامنطقهای تأمین نخواهد شد. لاوروف آشکارا درباره نقشآفرینی مخرب واشنگتن در حمایت از گروهکهای معارض دولت سوریه سخن گفت. ترکیه هم دغدغه خود را درباره جان گرفتن دوباره این گروهکها در منطقه و نیز جداییطلبان کرد پنهان نکرد. سوریه هم نگران زیرسوال رفتن تمامیت ارضی خود در حکمرانی بر کشورش بود. این دغدغهها برای تهران هم مهم و البته قابل حل به نظر میرسید و به همین دلیل بود که امیرعبداللهیان بر راهحل سیاسی و نه نظامی در سوریه تأکید داشت، راهحلی که مکمل نشستهای فرمت آستانه باشد و متکی به کشورهای ضامن صلح در سوریه، تا به نتیجه رسیدن آن متاثر از متغییرهای دیگر نشود.
در نهایت نشست مسکو با حضور چهار بازیگر آن که هر کدام با چهار تعریف از منافع ملی خود و البته با یک هدف در آن حاضر بودند به پایان رسید. آنکارا امیدوار است این نشست هرچند دیر اما به رجب طیب اردوغان در مسیر ماندن در کاخ ریاستجمهوری و پیروزی در انتخابات آتی کمک کند، از آن رو که آوارگان و پناهندگان سوری در ترکیه به یکی از کانونهای مهم چالش برانگیز در تبدیل شده و اردوغان پس از این نشست تا حدی میتواند با دست پر در این چالش حاضر شود.
مسکو با هر آنچه در توان دارد در برابر آمریکا ایستاده و سوریه یکی از میدانهای مهم این ایستادگی است و رسیدن به یک ثبات در دمشق، نشانه پیروزی روسیه و کاستن از هژمونی آمریکا و متحدانش تفسیر خواهد شد. دمشق در پس پرده نشست مسکو و حل تعارضاتش با آنکارا، گوشه چشمی هم به آغوش مادرش، یعنی اتحادیه عرب دارد و با تمام توان میکوشد نشان دهد برای بازگشت به این اتحادیه از ثبات لازم و کافی برخوردار است. در نهایت تهران سالهاست برای رساندن دمشق به صلح و ثبات در میدان بوده است و پس از پیروزی در این میدان، امتداد راه را دیپلماسی میداند تا آخرین پروندههای تنشزا در منطقه را با میانجیگری خود ببندد.
هر نشست، آغاز کابوس تازه تلآویو
دی ماه سال گذشته، وقتی وزرای دفاع سه کشور روسیه، سوریه و ترکیه دور یک میز نشستند و درباره آینده اختلافات سخن گفتند، برخی ناظران، عدم حضور ایران در این نشست را به کنار گذاشتنش از معادلات سوریه تفسیر کردند. تفسیری که زودتر از آنکه رسانهها درباره آن به تحلیل بنشینند، اصالت خود را از دست داد و وزرای خارجه هر سه کشور ترکیه، سوریه و روسیه تصریح کردند که ایران ضلع چهارم این روند خواهد بود.
واقعیت آن است که با اهمیت یافتن منطقه برای دولت آیت الله رئیسی روندی در آن بدون حضور ایران، پیش نخواهد رفت یا دستکم درست پیش نخواهد رفت. این واقعیت اما برای رژیم صهیونیستی چندان قابل حل و هضم نیست. اینکه وزیر امورخارجه ایران در نقطه صفر مرزی لبنان با سرزمینهای اشغالی و مشرف بر پایگاههای استتار شده رژیم صهیونیستی نماز ظهر و عصر بخواند یا رئیس جمهوری اسلامی ایران حتی با خط و نشان کشیدن تلآویو در فرودگاه حلب در صبح روز سفرش، زائر زینبیه دمشق شود، یا مصر جدیتر از همیشه برای برقراری رابطه با ایران برنامهریزی کند، یا پیمان ابراهیم با سردی حاشیهنشینهای خلیجفارس روبرو شده و عربستان و ایران در پی تبادل سفیر باشند و گمانهزنیها از حضور آیتالله رئیسی در نشست شورای عرب حکایت کند؛ دهها زنگ هشداری است که تنها در دو هفته گذشته علیه رژیم صهیونیستی به صدا درآمده است.
هراس تلآویو از یک سو درباره جشنی است مقاومت در نزدیکترین نقطه ممکن به آن برگزار کرده و از دیگر سو شرایط متزلزل داخلی خود که بیش از هر زمان دیگری این رژیم را نیازمند منحرف ساختن افکار داخلی از این میزان تزلزل کرده و به سیاق گذشته با اوجگیری بحرانهای داخلی درپی ماجراجویی خارجی رفته است. بمباران مردم بیدفاع فلسطین در نوار غزه نشانه آشکار این هراس و فرافکنی است که مانند گذشته با سکوت مجامع جهانی هم همراه شد.
هراس رژیم صهیونیستی از آنچه در خاورمیانه روی میدهد قابل فهم است از آنرو که علم روانشناسی این رفتار و اقدام را نشانه مشهود تفکری میداند که در گوشه رینگ به دام واقعیات افتاده و به هرآنچه در اطرافش وجود دارد، بیهدف چنگ میزند. سکوت دربرابر این چنگاندازیها هم در همان علم، تعبیر به فرافکنی شده و جامعه جهانی دربرابر این جنایت، مسئولیت خود را فرافکنی میکند چون خود یکی از مهمترین عاملان شکلگیری تفکر جنایت در سرزمینهای اشغالی بوده است.
انتهای پیام/
نظر شما