در حق این بانوی زیبا اجحاف تاریخی شده است

حضور افتخاری فریماه فرجامی در لامینور مهرجویی و انتشار تصاویری از او یکی از بهت‌آورترین اتفاقات این روزهاست،

در حق این بانوی زیبا اجحاف تاریخی شده است

حضور افتخاری فریماه فرجامی در لامینور مهرجویی و انتشار تصاویری از او یکی از بهت‌آورترین اتفاقات این روزهاست، نمی‌خواهم نگاهی احساسات‌زده به مساله «پیری» داشته باشم، به هر حال همه پیر می‌شوند و همه می‌میرند و به قولی تنها چیزی که قطعیت دارد، مرگ است.

پیش از فریماه فرجامی خیلی‌ها بودند، پس از او هم خواهند بود و اصلا چرخ دنیا با همین زیبایی‌هایی زوال‌پذیر می‌چرخند، روزگاری جهان شیفته مرلین مونرو و آدری هیپبرن بود و الان برای امبر هرد، کیم کارداشیان غش و ضعف می‌کند، دوره این‌ها هم می‌گذرد و مثلا امثال تیموتی شالامی و بیشتر دیده خواهند شد.

مساله اما درباره فریماه فرجامی و کسانی مثل او، اجحاف تاریخی‌ست، چیزی که از دست خودشان خارج بوده و به عبارتی کاملا تحمیل شده، فریماه فرجامی اولین فیلمش را در سال ۵۹ بازی کرده، یعنی دقیقا سالی که جنگ شروع شده و تازه دو سال هم از شروع انقلاب گذشته. دو سال پس از انقلاب یعنی دقیقا همان دورانی که برخی فضاهای فرهنگی و اجتماعی به منقبض‌ترین حالتش رسیده و کار برای سینما سخت و سخت‌تر شده. زنان دیگر کاراکتر اصلی داستان‌ها نخواهند بود تا مثلا حدود بیست سال بعد؛ یعنی دو دهه اوج زیبایی فریماه فرجامی مصادف می‌شود با انواع تحولاتی که علیه موقعیت یک زن بااستعداد و زیبای سینما است.

دیگر داستان «خط قرمز» کیمیایی را همه می‌دانند فیلمی که یکی از سیاسی‌ترین فیلم‌های سینمای ایرانی است و اتفاق شاید زیباترین عروس تاریخ سینمای ما را دارد، همین خانم فریماه فرجامی آن جا در اوج کارنامه کاری‌اش یک نقش پیچیده و چند وجهی را بر عهده دارد، مثلا اگر آن فیلم توقیف نمی‌شد و به اکران می‌رسید، اگر جنگ نبود و اگر تصمیم بر کمرنگ شدن کاراکترهای زن نبود کلا سرنوشت فریماه فرجامی عوض می‌شد. کما این که او با همین محدودیت‌ها هم در مادر علی حاتمی، نرگس بنی‌اعتماد و یا سرب و حتی اجاره‌نشین‌ها به یادماندنی‌ست.

آن زن سانتی‌مانتال و مد بالای اجاره‌نشین‌ها به طور کامل نماینده یک تیپ اجتماعی بود، آن شکل راه رفتن، حرف زدن و و صد البته آن پوشش! یا در مادر و آن سکانس پر از حسرت و فقدان که ماه منیر و غلامرضا با هم هم‌تخیل می‌شوند. درماندگی و استیصال سرب با آن شمایل غریب، زیبایی که تراشیده شده بود و نشان می‌داد فرجامی یک مانکن زیبای زینتی نیست و البته که آفاق به یادماندنی در نرگس با یک کاراکتر چند وجهی. از آن نقش‌ها که بازیگرها دوستش دارند، چون می‌توانند هنرشان را در آن نشان دهند و فرجامی هم خوب از موقعیت استفاده کرد.

این‌ها همه البته اندازه زیبایی و استعداد فرجامی نبود و نیست، دریغ و حسرت از همین‌جا شروع می‌شود، باز خدا خیر بدهد داریوش خان مهرجویی را به یاد هم‌قطار قدیم‌اش بوده و نام فرجامی را دوباره سر زبان‌ها انداخته، کما این که در سال ۸۹ برنامه هفت خواست یادی کند و جوری گرامیداشت که صدای همه درآمد، آن ویدئوی مغشوش و آن حرف‌هایی که فرجامی علیه معتمدآریا زده شد و باقی ماجراها.

واقعیت این است که گرامیداشت‌ها و یادآوری‌ها البته ارزشمند است اما نمی‌تواند جای دهه‌ها عمر به تاراج رفته آدم‌ها را بگیرد، بله! پیری و حتی مرگ (که از خانم فرجامی دور باشد الهی) قطعی و بدون شک است اما اگر تماشای عکس‌های فریماه فرجامی بهت‌آور و تکان‌دهنده است، بیش از هر چیز در نسبت با آن تصمیمات تحمیلی است که سرنوشت خیلی‌ها را تغییر داده، تاریخ به شما و به استعداد شما و به زیبایی دریغ شده‌تان بدهکار است خانم فریماه فرجامی.

دیگران می‌خوانند
اینستاگرام تیتر کوتاه

نظر شما

سایر رسانه ها
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت تیتر کوتاه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار
    سایر رسانه ها
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت تیتر کوتاه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد