برنده جایزه ویژه بازیگری زن جشنواره تئاتر عرفانی روسیه در گفت‌وگو با تیتر کوتاه:

در ایران شغلی به نام تئاتر نداریم/ پول درآوردن از تئاتر یک شوخی است

پول در آوردن از تئاتر شوخی ای بیش نیست و متاسفانه باید بگویم که در کشور ما شغلی به نام تئاتر تعریف جدی و محلی از اعراب ندارد، تئاتر می تواند عشق باشد ولی شغل نه، من هم کارهای دیگری برای امرار معاش انجام می دهم، کارهایی که گاهی آن قدر از روحیه و علایقم دور و جدا هستند که واقعا متاسفانه باید بگویم اگر جبر زمانه نبود هیچوقت انجام نمی دادم، تنها کاری که شاید اخیرا انجام می دهم و از آن لذت می برم کار تئاتر با کودکان است که لحظه لحظه ی حضورم در کنار بچه ها را در خیال و رویا سیر می کنم و وقتی کلاسم تمام می شود مثل آدمی هستم که از بهشت رانده شده است و دوباره به روزمرگی ها بر می گردم.

در ایران شغلی به نام تئاتر نداریم/ پول درآوردن از تئاتر یک شوخی است

تیترکوتاه – گروه تئاتر هنر بجنورد با نمایش «دایک» به نویسندگی هیوا ربانی، کارگردانی حامد عالمی پور، سرپرستی مهران رحمانی، مدیریت فنی محمد امین مهمان نواز و بازی راضیه بدرانلویی، سید علی محمدی و جواد ربانی در جشنواره تئاتر فانتاسماگوریا حضور داشت، مقام ویژه بازیگری زن را هم از آن خود کرد و به وطن برگشت اما دل هنرمندان این گروه تئاتر آن قدر از بی توجهی ها، حمایت نشدن ها و نادیده گرفتن شدن ها پر است که هر جمله ای که بازیگر برگزیده این جشنواره به زبان می آورد پر از درد است. «راضیه‌بدرانلویی» که هنوز خستگی مسیر طولانی، پر استرس و پرتنش رفتن و برگشتن از مسکو از تن و روحش بیرون نرفته است پاسخگوی سوالات تیتر کوتاه شد. گفته هایش دلگیرکننده بود، آن جا که می گفت مسئولان جشنواره در روسیه نگران رسیدن دایکی ها بودند ولی از ایران، خراسان شمالی و بجنورد حتی پیامی برای این احوال پرسی دریافت نکردند، او از مسیر برگشت و توقف اجباری یک هفته ای در ترکیه گفت که اگر دوستان شان نبودند معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظارشان می بود، آن هم در شرایطی که به گفته خودشان بدون هیچ حمایت مالی و معنوی راهی این جشنواره شده بودند. گفته های راضیه بدرانلویی که با تمام وجودش از افتخار آفرینی و روزهای سختی که گذرانده بودند، می گوید را در ادامه خواهید خواند.

بدارنلویی - دایک

نگاهت به جشنواره تئاتر عرفانی روسیه چگونه و با آن چه متصور بودی چقدر متفاوت بود؟

جشنواره تئاتر فانتاسماگوریا (تئاتر عرفانی) روسیه اولین دوره ی خودش را توسط کمپانی تئاتر یوموستای پرم که یکی از برترین کمپانی های تئاتر روسیه هست و در سرزمین پرم توسط آقای سرگئی فِدِتوف ( از بزرگان صاحب سبک تئاتر کشور روسیه) برگزار شد. با کمی تحقیق درمورد شهر پرم متوجه می شویم که این سرزمین در کشور روسیه محل برگزاری جشنواره ها و فستیوال های هنری مانند تئاتر، موسیقی و سینما  است که بیشتر افراد حتی در روسیه برای دیدن تئاتر، اپرا و باله به پرم می آیند و ما می دانستیم که با جشنواره ای کاملا حرفه ای و درجه یک مواجه خواهیم بود که خوشبختانه با راهیابی نمایش دایک به این جشنواره برای بار دوم به جشنواره تئاترهای روسیه سلام دوباره گفت. جالب است بدانیم که این کمپانی به صورت آکادمی اداره می شود و دانشجوهای حرفه ای تئاتر پرورش می دهد که قبل از این ۴ دوره جشنواره (دوسالانه) مارتین مک دونا را برگزار می‌کرد که گروه هنر بجنورد در سال ۲۰۱۸ با نمایش غرب غم زده (نویسنده مارتین مک دونا _کارگردان آرش فیروزه) نیز در این جشنواره شرکت کرده بود و این دومین حضور گروه نمایشی هنر بجنورد در شهر پرم بود. ماجرای این حضور هم این گونه بود که دوستان ما در گروه هنر متوجه تصمیم کمپانی یوموستا مبنی بر برگزاری جشنواره ای با رویکرد تئاتر عرفانی شدند و با توجه به این که نمایش دایک می توانست در چهارچوب‌های جشنواره قرار بگیرد در مرحله ی اول فیلم کار را برای بازبینی به جشنواره فرستادیم و بعد از پذیرفته شدن بطور رسمی شروع دوباره داشتیم و این بار حتی جدی تر از سال‌های قبل با تغییرات بسیار اساسی دایک را برای اجرا در جشنواره آماده کردیم.

همان طور که گفتی قبلا هم در جشنواره های بین المللی شرکت کرده بودی. حضورت در عرصه تئاتر چطور به این نقطه رسید؟

سال ۱۳۷۴ به دعوت استاد و رفیق هنرمندم «علی عابدی» با کار نعیم افغانی و گروه تئاتر مهتاب وارد صحنه تئاتر شدم و بعد از آن نمایش‌های زیادی را در شهر، استان و جشنواره های استانی، منطقه ای، فجر ، سوره ، دفاع مقدس ، رادیویی و غیره داشتم؛ در مورد جشنواره های بین المللی هم باید بگویم که قبلا با نمایش خونمردگی به  نویسندگی و کارگردانی دوست هنرمندم محمد شاکری در جشنواره" نگاه نو" کشور تاجیکستان شرکت داشتم و بعد از آن با نمایش دایک به نویسندگی دوست هنرمند و بی نظیرم هیوا ربانی و کارگردانی حامد عالمی پور در سال ۲۰۱۹ در ششمین دوره جشنواره "جوی فست" کشور اوکراین _شهر کیف شرکت داشتم که آن جا اولین جایزه ی بین المللی خودم را بعنوان بهترین بازیگر زن جشنواره گرفتم که البته در آن جشنواره گروه تئاتر هنر بجنورد دو جایزه ی اول دیگر هم توسط دوستان هنرمندم سید علی محمدی بازیگری اول مرد و سعید آقایی بهترین طراحی صحنه را به دست آورد. در سال ۲۰۲۲ دوباره با نمایش دایک این بار در جشنواره "جینجر فست" کشور روسیه _شهر تولا شرکت کردم و آن جا هم  مقام اول بازیگری زن جشنواره را گرفتم که البته در آن جشنواره دوست  نخبه و هنرمندم حامد عالمی پور بهترین کارگردانی این جشنواره را هم از آن خود کرد. و بالاخره این جشنواره یعنی فانتاسماگوریا یا همان (تئاتر عرفانی ) روسیه در سرزمین پرم چهارمین حضور بین المللی من بود که باز هم با نمایش دایک موفق شدم جایزه ویژه هیات داوران به عنوان بازیگر برتر زن را نصیب خود کنم، این را هم اضافه کنم که نمایش دایک بطور مجازی در جشنواره کشور یونان هم شرکت کرد و بعد از نظر هیئت داوران با اینکه این تئاتر از روی فیلم داوری شد بازهم توانست جایزه بهترین نمایش از نگاه مخاطب را دریافت کند که متاسفانه به دلیل کرونا آن سال گروه هنر از حضور در جشنواره بازماند.

راضیه - دایک

همان طور که گفتی بازیگری ویژه زن این جشنواره را به دست آوردی، انگار دایک بخشی از وجود راضیه بدرانلویی شده است که بعد از مدت ها فقط با سه ماه تمرین رفتی و جایزه اولی را مال خودت کردی؟

اگر بگویم دایک برای من یک الهام درونی است که هر وقت قرار بر شروع دوباره اش می شود هربار با حس جدیدی با آن روبرو می شوم و نسبت به نقشم بیشتر احساس نزدیکی می کنم بیراه نگفته ام، انگار من رفته رفته دایک تر می شوم، شاید باورش سخت باشد ولی ما برای این جشنواره برای بارچندم سه ماه تمرین فشرده و سخت داشتیم تا دوباره به نقش‌ها و نمایش جان بدهیم و می توانم بگویم این بار در بهترین حالت خودمان به لحاظ حرفه ای پا به جشنواره گذاشتیم.

دوست داری بعد از سال ها، از دایک بگذری و نقش دیگری را امتحان کنی یا فکر می کنی همچنان باید دایک دیده، شنیده و فهمیده شود؟

من بازیگرم و به طور حتم دوست دارم نقش‌های متفاوتی را تجربه کنم، همینطور که در طول این سال‌ها بعد از دایک هم نقش‌هایی را چه در تله فیلم و چه در تئاتر پذیرفته و اجرا هم کردم ولی دایک ممکن است در کنار همه ی کارهایم تا هر وقت که خواهان داشته باشد ادامه پیدا کند و این را هم می دانم که بالاخره هرچقدر هم این نقش را دوست داشته باشم باید یک روز شاید دور و شاید نزدیک با آن خداحافظی کنم و کنارش بگذارم.

دایک

یادگاری که از این جشنواره در قلبت با خودت آورده ای؟

بهترین یادگاری این جشنواره تشویق های انرژی بخش و مداوم تماشاگران حرفه ای تئاتر یوموستا بود که با وجود نداشتن زبان مشترک به گفته خودشان از دقیقه های آغاز کار حتی بالا نویس ترجمه را رها کرده بودند و با دل و جان شان کار را به زبان اصلی به تماشا نشستند و بازهم به گفته خودشان با تمام وجود این نمایش را حس کرده بودند به طوری که تشویق های شان تمامی نداشت و ما با آن تشویق ها سرشار از شوق شده بودیم و از این که دایک را دوست‌داشتند، برایش گریه کردند و باورش داشتند خوشحال بودیم، بعد از این تشویق، حضور ریاست تئاتر یوموستا آقای «سرگئی فِدِتوف» و تعریف و تشویق بی‌نظیرش که به ما گفت شما تئاتر عرفانی محض این جشنواره بودید و از یک دنیای دیگر این عرفان را به ما نشان دادید بسیار برای مان ارزشمند بود که با خودمان آن کلمات و تشویق ها را به یادگار آوردیم.

بازیگری که جایزه بین المللی می گیرد، کسب و کارش از تئاتر است یا کار دیگری انجام می دهد، اصلا به زبان ساده تر از تئاتر پول در می آوری؟

پول ؟ تئاتر ؟ پول در آوردن از تئاتر شوخی ای بیش نیست و متاسفانه باید بگویم که در کشور ما شغلی به نام تئاتر تعریف جدی و محلی از اعراب ندارد، تئاتر می تواند عشق باشد ولی شغل نه. من هم کارهای دیگری برای امرار معاش انجام می دهم، کارهایی که گاهی آن قدر از روحیه و علایقم دور و جدا هستند که واقعا متاسفانه باید بگویم اگر جبر زمانه نبود هیچوقت انجام نمی دادم، تنها کاری که شاید اخیرا انجام می دهم و از آن لذت می برم کار تئاتر با کودکان است که لحظه لحظه ی حضورم در کنار بچه ها را در خیال و رویا سیر می کنم و وقتی کلاسم تمام می شود مثل آدمی هستم که از بهشت رانده شده است و دوباره به روزمرگی ها بر می گردم. متاسفانه تئاتر شغلم نیست، از آن پول در نمی آورم ولی عشقم است و تنها چیزی است که دنیا را برایم شیرین می کند.

جایزه ای که گرفتید توانست بخشی از هزینه ها را جبران کند؟

خیر، تا حالا که صحبتی از جایزه نقدی نشده است و فکر می کنم جایزه ی بزرگ تئاتر یوموستا که ۳۰۰ هزارروبل بود فقط به کار برگزیده تعلق می گرفت و بقیه مقام ها جایزه ی نقدی نداشت، هرچند که از طرف دبیرخانه جشنواره به ما گفتند که بزودی جایزه را برای مان می فرستند ولی ما فکر می کنیم منظورشان از جایزه همان لوح و تندیس جشنواره باشد، از طرفی متاسفانه هزینه ها آن قدر زیاد و غیر قابل پیش بینی و تحمیل شده بود که حتی اگر هم جایزه نقدی بدهند بازهم نمی تواند هزینه های مان را جبران کند.

بدرانلویی - راضیه

جشنواره تا این حد معتبر جایزه مادی برای بازیگر ویژه زن در نظر نگرفته بود؟

تا جایی که ما می دانیم همان طور که گفتم فقط یک جایزه مالی بزرگ داشتند که به کار برتر جشنواره تعلق می گرفت که آن جایزه را نماینده کشور قزاقستان گرفت و البته گفتند که در حال رایزنی برای ارسال جایزه من هستند ولی حدس من همان لوح و تندیس است.

اعضای دایک با هزینه شخصی راهی روسیه شدند، حمایت خواستید و نشد یا از ابتدا تصمیم گرفتید با هزینه شخصی بروید؟

بله ما عزم مان را جزم کرده بودیم که به هر طریقی شده دایک را به پرم ببریم ولی نه اینکه نخواهیم کمک و حمایتی از نهادهای دولتی و مسئولان بگیریم، اتفاقا نامه های زیادی زدیم، راه‌ها و آدم های زیادی را رفته و دیدیم و سفارش ها فرستادیم ولی حتی از یک حمایت کوچک هم بی‌نصیب ماندیم، سرخورده، دلخور، عصبانی، خسته شدیم و همه ی حس های ناراحت کننده را از این بی توجهی تجربه کردیم ولی در نهایت بی خیال شان شدیم و بدون دلسرد شدن تصمیم گرفتیم که دست مان را روی زانوی خودمان بگذاریم و صدای هنر شهر و کشورمان را به گوش دنیا برسانیم؛ وظیفه ی خودمان می دانستیم که آن جا باشیم.

از طرف جشنواره برای حضور شما برنامه ریزی شده بود تا کمی از فشار مالی تیم کم شود؟

خداراشکر در پرم مهمان جشنواره بودیم، پروازها و رفت و آمد هم با برگزار کنندگان بود که شامل ایران به مسکو، مسکو به پرم و از مسکو به ایران می شد، از مسکو با پرواز ترکیش قرار بود به ایران بیاییم ولی وقفه کوتاه در فرودگاه ترکیه تبدیل به لغو شدن پروازها به ایران شد و ما در ترکیه به اجبار ماندگار و عملا بی خانمان شدیم. پرواز جایگزین برای هفته بعد می دادند و از آن جایی که آن موقع فقط پروازهای ایرانی به سمت ایران ورود و خروج داشتند و جشنواره چون کشور مبدا و مقصد هیچ کدام روسیه نبود، نمی توانست برای ما از پرواز ایرانی بلیط بگیرد و از آن جایی که برای مان ماندن در ترکیه از لحاظ مالی نه معقول و نه مقدور بود، ترجیح دادیم با هزینه شخصی بلیط برگشت از ترکیه به ایران را بگیریم تا فقط به کشور برگردیم.

از نگاه خودت چرا تئاتر به خصوص در استان ها نمی تواند منبع مالی هنرمندان باشد و یا این گونه مورد بی اعتنایی قرار نگیرد؟

برای این سوال پاسخ های زیادی می شود نوشت ولی در حوصله و دانش من نیست، مهمترین مساله این است که هیچ فردی در شهرستان و استان، هنرمند را جدی نمی گیرد و حتی متاسفانه خود هنرمندان هم وقتی در نقش‌های کوچک مدیریتی، که بیشترشان تشریفاتی و فرمالیته هستند قرار می‌گیرند در بیشتر موارد در سیستم مدیریتی زمختی که همیشه نگاه از بالا به پایین به هنر و هنرمند دارد، ذوب می شوند و کم کم یادشان می رود که نماینده ی عده ای از جنس خودشان هستند و مطالبه گری و تلاش برای هنر و هنرمند را هم یادشان می رود، با احترام به دوستانم، آن ها هم مهره هایی می شوند که در یک گردانه ی چرخان، بی اختیار و بی هدف درحال چرخش و انگار که فقط هستند که باشند و متاسفانه خودشان هم قبول کردند که بود و نبودشان فرقی ندارد؛ می توانم در این مورد بگویم «دردم از یار است و درمان نیز هم»!

هدف راضیه بدرانلویی از تئاتر؟

تئاتر، زبان فرهنگ، ادب و تربیت است، تئاتر می تواند جامعه را بسازد و همه ی آن چیزی است که من از دنیا می خواهم. کاش با تئاتر مهربان و حتی مهربان تر باشیم.

نمایش

توقعت از مسئولان استانی و کشوری؟

باز هم به علامت سوال می رسم، توقع؟ مسئول؟ واژه ها چه غریب و نیش دارند. ما وقتی اعلام کردیم که گروه هنر بجنورد برای جشنواره تئاتر پرم انتخاب شده ولی حتی مسئولی نداشتیم که تشویق مان کند، به ما لبخند بزند و دلگرم مان کند؛ یک ماه اول تمرینات مان را در فضاهای شخصی تمرین کردیم تا بالاخره یکی دلش به رحم آمد و بعد از پیگیری ها و التماس های زیاد، سالن کانون پرورشی و فکری کودکان و نوجوانان را که در دست آماده سازی برای تبدیل شدن به سینما بود برای تمرین میان داربست های فلزی به ما دادند و در نهایت ما فقط ۴ شب توانستیم پلاتو شهرمان را برای تمرینات نهایی نور و صدا در اختیار داشته باشیم که آن هم فقط در ساعاتی که صلاح بدانند انجام شد و موقعیت دیگران بر ما مقدم بود! ما برای حمایت مالی و معنوی نامه زدیم، رفتیم و آمدیم و سفارش مان کردند ولی مسئولیت مان را نپذیرفتند، رفتیم ولی بدرقه مان نکردند، راه افتادیم و در راه متوجه اخبار منطقه شدیم و باز هم همه فهمیدند که پروازمان لغو شده ولی هیچ مسئولی نبود که برایش مهم باشیم، حتی وقتی با پرواز جایگزین به مسکو رسیدیم هم کسی از به سلامت رسیدن مان خیالش راحت نشد چرا که اصلا برای شان مهم نبود! یک شب در فرودگاه مسکو ماندیم و فقط دبیر روس جشنواره خبرمان را گرفت و وقتی که به آن کشور رسیدیم انگار فقط همه ی مسئولان و برگزارکنندگان جشنواره فانتاسماگوریا را از نگرانی درآوردیم، تا جایی که به رسم ادب تک تک شان به دیدارمان آمدند و تشکر کردند که برای رساندن نمایش دایک به جشنواره پرم متحمل آن همه زحمت شدیم و از ما دلجویی کردند. واقعیتش آن است که ما در سرزمین پرم غریب نبودیم، تمام تلاش شان را به لحاظ حرفه ای و مهمان نوازی انجام دادند که ما با خاطره ای خوش ترک شان کنیم، اما وقتی از مسکو با پرواز ترکیش به ترکیه رسیدیم و قراربود سه ساعت بعد به سوی کشورمان راهی شویم و دوباره شرایط امنیتی کشور منجر به لغو پروازها شد دوباره بی مسئول شدیم. یک شب در فرودگاه ترکیه ماندیم، هیچ فردی خبرمان را نگرفت و نگران مان نشدند، حتی این بار نمی‌دانستند ما کجاییم و فراموش شده بودیم، پروازهای ترکیش برای یک هفته لغو شد و ما مجبور به ماندن بودیم، آن هم بدون حتی یک تلفن از مسئولان و اگر در همان ترکیه روابط دوستانه، همراهی و همدلی همشهریان و دوستان مان نبود نمی‌دانم چه بر سرمان می آمد، حتی دوست ندارم تصورش کنم. هزینه های هنگفتی متحمل شدیم و  مسئولی چه در استان و چه کشور ندیدیم که حواس شان به ما باشد.

میان ناراحتی هایی که متحمل شدید، درباره دراختیار نداشتن پلاتو برای تمرین های گروه هم گفتی، چرا نتوانستید در پلاتو تمرین کنید؟

تا جایی که من اطلاع دارم از اول خرداد که ما می خواستیم تمرینات مان را شروع کنیم پلاتو شمس درگیر تعمیرات بود و فقط یکی دو کار اجازه تمرین در پلاتو را داشتند و بعد هم درگیر تمرینات گروه های نمایشی دیگر که اجرا داشتند و یا برای جشنواره های استانی کار می کردند شد و ما فقط بعد از اجراها پلاتو را در حالی در اختیار داشتیم که فقط ۴ شب تا رفتن مان به جشنواره باقی مانده بود.

حرف پایانی برای این گفت و گو، درد دل، سخنی با مخاطبان علاقه مند به هنر ایران

برای حرف پایانی  بگذارید این مصرع را بیان کنم که «گفتنی ها همه راز است ولی خواهم گفت،سرِ این قصه درازست، ولی خواهم گفت» از درد دل پرسیدی و بگذار این بار بگویم «کم به این ورطه کشاندند و تحمل کردیم، کم به ما آب ندادند ولی گل کردیم» و سخنم با مخاطبان این مصاحبه در ایران این است که در میان سختی هایی که می‌کشید هنر تنها راه گریز است، صمیمانه می خواهم که دوستش بدارید، حمایتش کنید و لذت زندگی در هنر را لمس کنید. من کوچک تر از آنم که حتی خاک پای مردم کشورم باشم، دوستتان دارم.

دیگران می‌خوانند
اینستاگرام تیتر کوتاه

نظر شما

اخبار
اخبار
پیشنهاد سردبیر